مناجات محرمی با امام زمان عج الله تعالی فرجه
بـه بـاد بـیـرقِ مشـكـیـتـان رهـا كـردند دوباره چشمِ مرا خرجِ روضه ها كردند دو گـنـبدِ حـرمیـن و دو پـرچـمِ مشكـی دوباره پـای مـرا سمتِ گـریه وا كردند دعــای مـادرِ مـن بـود و شـانــۀ پـدرم اگر كه عُمرِ مرا وقفِ این عـزا كردند بگــیـر زیـرِ بغــل هایِ مــادرِ خـود را بیـا برایِ شـما خـیـمـه ای به پـا كـردند بگیر دستِ غـریــبم که حق مرا بِـخَرد مرا به مـرحـمتِ دستِ تو سـوا كـردند مـریض بودم و دارُالـشِـفـاء كه آوردند به خـرجِ فــاطـمه دردِ مـرا دوا كـردند نـوشـت نـامِ مـرا مـادرت به جـایِ دلـم مـیـانِ سـیـنـه حـسـیـنـیـه ای بـنـا كـردند خـدا كند كه شبی در خـرابه گریه كنیم چه خوب شد كه جنون را به نامِ ما كردند |